• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آثار انفاق در جامعه

مقوله انفاق از جمله مفاهيم ارزشمندي است كه در آموزه هاي

بیشتر...

خطبه نود و هفت، بخش دوم

 

أَیُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ،

بیشتر...

ویژگی های امام حسین (ع) در حدیث لوح

حدیث لوح یکی از احادیث پیامبر(ص) است که برای اثبات امامت

بیشتر...

آیت الله حاج شیخ محمد رضا کلباسی

حاج شیخ محمد رضا کلباسی فرزند میرزا عبدالرحیم فرزند شیخ

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه معارج

    تفسیر سوره مبارکه معارج - استاد دکتر
بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
15181
30036
144077704
امروز سه شنبه, 13 آذر 1403
اوقات شرعی

آرزوهاى بى جا

شرح آیات 1 لغایت 5 سوره مبارکه حجر

1الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآن مُبِین

2رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ

3ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ

4وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَة إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ

5ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّة أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ الر، این آیات کتاب، و قرآن مبین است.

2 ـ کافران (هنگامى که آثار شوم اعمال خود را ببینند) چه بسا آرزو مى کنند: اى کاش مسلمان بودند!

3 ـ بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى به زودى خواهند فهمید!

4 ـ ما اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر این که اجل معیّن (و زمان تغییر ناپذیرى) داشتند!

5 ـ هیچ گروهى از اجل خود پیشى نمى گیرد; و از آن عقب نخواهد افتاد!

تفسیر:

آرزوهاى بى جا!

باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه «الف، لام، راء» برخورد مى کنیم، که نمایانگر ترکیب این کتاب بزرگ آسمانى ـ که راهگشاى همه انسانها به سوى سعادت مى باشد، ـ از حروف ساده الفباء است، همین ماده خامى که در اختیار همه افراد بشر، حتى کودکان دو سه ساله قرار دارد، و این نهایت درجه اعجاز است که از چنان مصالحى چنین محصول بى نظیرى ساخته شود.

و لذا بلا فاصله بعد از آن مى گوید: «اینها آیات کتاب آسمانى و قرآن آشکار است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآن مُبِین).

مى دانیم: «تِلْکَ» اسم اشاره به دور است، در حالى که قاعدتاً باید در اینجا «هذِهِ» (اسم اشاره به نزدیک) به کار رود، ولى، چنان که سابقاً هم گفته ایم، در ادبیات عرب (و حتى در زبان فارسى) گاهى براى بیان عظمت چیزى از اسم اشاره به دور، استفاده مى شود، یعنى آن چنان عظمت دارد که گوئى در آسمانها در یک فاصله دور دست، از ما قرار گرفته.

این درست به آن مى ماند که گاهى در حضور شخص بزرگى مى گوئیم: اگر آن سرور اجازه دهند، ما دست به چنین اقدامى مى زنیم کلمه «آن» در اینجا براى بیان عظمت مقام او است، همان گونه که ذکر «قرآن» به صورت «نکره» نیز براى بیان عظمت است.

به هر حال، ذکر «قرآن» بعد از «کتاب»، در حقیقت به عنوان تأکید است، و توصیف آن به «مُبِین» براى این است که: بیان کننده حقایق و روشنگر حق از باطل مى باشد.

و این که: بعضى از مفسران احتمال داده اند: «کتاب» در اینجا اشاره به «تورات» و «انجیل» است، بسیار بعید به نظر مى رسد.

* * *

پس از آن، به آنها که در لجاجت و مخالفت با این آیات روشن الهى، اصرار مىورزند هشدار مى دهد، که روزى فرا مى رسد اینها از نتائج شوم کفر و تعصب کورکورانه و لجاجت خویش پشیمان خواهند شد و «چه بسا این کافران آرزو مى کنند: اى کاش! مسلمان بودند» (رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ).

بنابراین، منظور از «یَوَدُّ» (دوست مى دارند) ـ همان گونه که در تفسیر «المیزان» بیان شده ـ دوست داشتن به معنى «تمنّى» و آرزو کردن است، و ذکر کلمه «لَوْ» دلیل بر آنست که آنها آرزوى اسلام را در زمانى مى کنند که قدرت بازگشت به سوى آن را ندارند، و این خود قرینه اى خواهد بود بر این که: این تمنّى و آرزو در جهان دیگر و پس از مشاهده نتائج اعمالشان است.

حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل شده نیز، کاملاً این معنى را تأیید مى کند: یُنادِى مُناد یَوْمَ الْقِیامَةِ یَسْمَعُ الْخَلائِقُ اِنَّهُ لایَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلاّ مُسْلِمٌ فَثَمَّ یَوَدُّ سائِرُ الخَلائِقِ اِنَّهُمْ کانُوا مُسْلِمِیْنَ:

«روز قیامت که مى شود کسى صدا مى زند ـ به گونه اى که همه مردم مى شنوند ـ (که امروز) جز افرادى که اسلام آورده اند داخل بهشت نمى شوند در این هنگام، سایر مردم آرزو مى کنند: اى کاش مسلمان بودند».(1)

و نیز از پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: هنگامى که دوزخیان در دوزخ گرد مى آیند و گروهى از مسلمانان خطاکار را، با آنها قرار مى دهند، کفار به مسلمین مى گویند: مگر شما مسلمان نبودید؟

در پاسخ مى گویند: آرى بودیم، آنها مى گویند: پس اسلام شما هم نیز به حالتان سودى نداشت! چون شما هم با ما در یک جا هستید!.

مسلمانان مى گویند: ما گناهان (بزرگى) داشتیم که به خاطر آن به این سرنوشت گرفتار شدیم (این اعتراف به گناه و تقصیر و آن سرزنش دشمن سبب مى شود که) خداوند دستور مى دهد، هر فرد با ایمان و مسلمانى در دوزخ است را خارج سازید در این هنگام، کفار مى گویند: اى کاش ما نیز اسلام آورده بودیم»!(2)

این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: در میان کافران افرادى هستند که هنوز پرتوى از وجدان بیدار در دلهاى آنها هست و هنگامى که دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، و این آیات کتاب مبین، با آن محتواى دلپسند را مى بینند در اعماق دل به آن علاقمند مى شوند، و آرزو مى کنند: اى کاش! مسلمان بودند، ولى تعصب ها و لجاجت ها و یا منافع مادى، به آنها اجازه نمى دهد این واقعیت بزرگ را بپذیرند، لذا همچنان در زندان کفر و بى ایمانى، محصور مى مانند.

یکى از دوستان با ایمان و مجاهد ما که به اروپا رفته بود، مى گفت: هنگامى که من مزایاى اسلام را براى یکى از مسیحیان مى شمردم او که آدم منصفى بود در پاسخ به من گفت: من به راستى به شما تبریک مى گویم که پیرو چنین مذهبى هستید، ولى چه کنیم، که شرائط زندگى ما به ما اجازه نمى دهد که دست از آئین خود برداریم!

جالب این که: در بعضى از روایات اسلامى مى خوانیم: هنگامى که فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) نامه آن حضرت را براى «قیصر روم» آورد، او به طور خصوصى در برابر فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) اظهار ایمان نمود، و حتى میل داشت رومیان را به آئین توحید بخواند، اما فکر کرد، قبلاً آنها را آزمایش کند همین که لشکریانش احساس کردند: او مى خواهد آئین نصرانیت را ترک گوید، قصر او را محاصره کردند او فوراً به آنها اظهار داشت: منظورم آزمایش شما بود به جاى خود برگردید، سپس به فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: من مى دانم پیامبر شما از ناحیه خدا است. و همان شخص است که ما انتظار او را داشتیم، اما، چه کنم که من مى ترسم حکومتم از دستم برود و جانم در خطر است.(3)

ولى به هر حال، باید توجه داشت: این دو تفسیر هیچگونه تضادى با هم ندارند و ممکن است آیه، اشاره به پشیمانى گروه هائى از کافران در آن جهان و این جهان باشد، در حالى که، نه آنجا و نه اینجا قدرت بازگشت ـ به جهات متفاوتى ـ ندارند! (دقت کنید).

* * *

آن گاه با لحنى بسیار کوبنده، مى گوید: اى پیامبر! «اینها را به حال خود بگذار (تا همچون چهار پایان) بخورند، و از لذتهاى این زندگى ناپایدار، بهره گیرند، و آرزوها آنها را از این واقعیت بزرگ غافل سازد ولى به زودى خواهند فهمید» (ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).

اینها چون حیواناتى هستند که: جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى، چیزى نمى فهمند، و هر حرکتى دارند، براى رسیدن به همین ها است.

پرده هاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز، چنان بر قلب آنها چیره شده، و آنها را به خود مشغول ساخته که، دیگر توانائى درک واقعیتى را ندارند.

اما آن گاه که سیلى اجل به صورت آنها نواخته شود، و پرده هاى غفلت و غرور، از مقابل چشمانشان کنار رود، و خود را در آستانه مرگ و یا در عرصه قیامت ببینند، آرى، آن گاه مى فهمند که: چه اندازه در غفلت و تا چه حد زیانکار و بدبخت بوده اند، و چگونه گرامى ترین سرمایه ها را براى هیچ، از دست دادند؟!

* * *

در آیه بعد براى این که: گمان نکنند، این مهلت و تمتع از لذائذ دنیا پایان ناپذیر است، اضافه مى کند: «ما هیچ گروهى را در هیچ شهر و آبادى نابود نکردیم مگر این که: آنها، اجل معین و زمان تغییرناپذیرى داشتند» (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَة إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ).

* * *

و «هیچ امت و جمعیتى از اجل معین خود پیشى نمى گیرد، و هیچیک نیز عقب نخواهد افتاد» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّة أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ).

سنت الهى همه جا این بوده که به قدر کافى براى تجدید نظر و بیدارى و آگاهى مهلت بدهد، حوادث دردناک، و وسائل رحمت را یکى پس از دیگرى مى فرستد، تهدید مى کند، تشویق مى کند، اخطار مى نماید تا حجت بر همه، تمام شود.

ولى هنگامى که این مهلت، به پایان رسید، سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت، ـ دیر و زود، به خاطر مصالح تربیتى، ممکن است ـ اما ـ به اصطلاح ـ سوخت و سوز ندارد!

آیا توجه به همین واقعیت کافى نیست تا همگان از سرنوشت گذشتگان عبرت گیرند، و از مدت مهلت الهى براى بازگشت و اصلاح ، استفاده کنند؟ آیا باید باز هم نشست تا سرنوشت شوم اقوام گمراه و ستمگر پیشین درباره خود ما نیز تکرار گردد، و به جاى این که: از پیشینیان عبرت گیریم، عبرتى شویم براى آیندگان؟!

ضمناً، از دو آیه اخیر فلسفه بیان «تاریخ گذشتگان به طور مکرر» در آیات قرآن حتى در همین سوره اى که از آن بحث مى کنیم روشن مى شود.

* * *

نکته:

آرزوهاى دراز، عامل بزرگ غفلت

بدون شک امید و آرزو و یا به تعبیر عرب «أَمَل» عامل حرکت چرخهاى زندگى انسانها است، که اگر یک روز از دلهاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مى ریزد، و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت، تلاش و جنب و جوش خود پیدا مى کند!

حدیث معروفى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شد: اَلأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِى وَ لَوْلاَ الأَمَل ما رَضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً: «امید، مایه رحمت امت من است، اگر نور امید نبود، هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد، و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت»(4) اشاره به همین واقعیت است.

ولى همین عامل حیات و حرکت، اگر از حدّ بگذرد و به صورت «آرزوى دور و دراز» در آید بدترین عامل انحراف و بدبختى است، و درست، همانند آب باران که مایه حیات است اما این آب، اگر از حدّ گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد.

این آرزوى کشنده، همان است که آیات فوق، روى آن تکیه کرده و آن را مایه بى خبرى از خدا و حق و حقیقت مى شمارد، این آرزوها و امیدهاى دور و دراز، چنان انسان را به خود مشغول مى دارد، و غرق در عالمى از تخیّل مى سازد، که از زندگى و هدف نهائیش به کلى بیگانه مى شود.

حدیث معروفى که در «نهج البلاغه» از على(علیه السلام) نقل شده نیز بیان گویائى براى این واقعیت است آنجا که مى فرماید: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوى وَ طُولُ الأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمّا طُولُ الأَمَلِ فَیُنْسِی الآخِرَةَ:

«اى مردم مخوفترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم، دو چیز است: پیروى از هوا و هوسها، و آرزوهاى دراز، چرا که پیروى از هوسها شما را از حق باز مى دارد، و آرزوى دراز، آخرت را به دست فراموشى مى سپارد».(5)

* * *

و به راستى چه افراد با استعداد و شایسته و لایقى که بر اثر گرفتارى در دام آرزوى دراز، به موجودات ضعیف و مسخ شده اى مبدّل گشتند، که نه تنها به حال جامعه شان مفید نیفتادند، بلکه منافع شخصى خود را نیز پایمال کردند، و از هر گونه تکامل نیز بازماندند، آن چنان که در «دعاى کمیل» مى خوانیم: وَ حَبَسَنِى عَنْ نَفْعِى بُعْدُ أَمَلِى: «آرزوى دراز مرا از منافع واقعیم محروم ساخت»!.

اصولاً، آرزو که از حدّ گذشت، دائماً انسان را در رنج و تعب وا مى دارد، شب و روز، باید تلاش کند، به گمان خود، دنبال سعادت و رفاه مى رود در حالى که: چیزى جز بدبختى و شقاوت براى او فراهم نمى شود.

و این گونه افراد، غالباً در همین حال، جان مى دهند و زندگى دردناک و غم انگیزشان مایه عبرت است، براى آنها که چشم و گوش بینا و شنوا دارند!.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 6، صفحه 328، ذیل آیه مورد بحث ـ حدیث اول در تفسیر «نور الثقلین» از تفسیر «عیاشى» نیز نقل شده و «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» خود، حدیثى شبیه حدیث دوم (با کمى تفاوت) نقل کرده است.

2 ـ در تفسیر «طبرى» نیز چند حدیث به همین مضمون در ذیل آیه نقل شده است.

3 ـ «مکاتیب الرسول»، جلد 1، صفحه 112.

4 ـ «سفینة البحار»، جلد 1، صفحه 30 (ماده أَمَل).

5 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 42.

..................................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری